خدایا ... در این روزها زندگی در گذرگاه عمر  سختی ها می آیند ومی روند  بدون هیچ نگاهی به زیر پایشان  در لگد مال کردن جسمی بی جان  اما تورا همواه مهربان ترین می بینم  ومهربان باقی می مانی در وجودم  تو پادشاهی ؛ پاینده وحکیم  خطا پوش وبخشنده  وای برمن اگر از بخشندگی ات بی نصیب بمانم  وای برمن اگر دردی که به من می بخشی ناله سردهم  چون میدانم آن هم از رو بخشش وکرامت توست  پروردگار ... من حقیر را حتی لحظه ای بی خودت وامگذار مبادا به بیراهه روم وتو رهایم کنی  مباد کاری کنم که از لطف تو محروم شوم  دستم بگیر تا مبادا... کاری کنم که نتوانم از سرمشاری به درگاهت پناه آورم  مباد درهای رحمتت را به رویم ببندی  خالقا ... من به این همه درد دلخوشم که تو  از رگ گردن هم به من نزدیک تری  مبادا که من از خودم از رگ گردنم دور باشم  معبودا ... باران رحمتت را برسرم بباران  تا سبز شوم وجوانه بزنم  تا پاک شوم  خورشیدت را سوزان تر بر وجودم بتابان  تا علف های هرز وجودم بخشکند  رحمانا ... من از همه عالم با تمام دردمندی  به تو می بالم وبس به تو می نازم باشد که به ناز بسازی مرا